امشب تولدم بود شاید خیلیا تبریک گفتنو خیلیا نگفتن اما من منتظر یکی دیگه بودم ... عقربه های ساعت که رسیدن به 12 ، نیم شب بالاخره اون یکی که منتظرش بودم اومد بالاخره اس داد بالاخره اس داد ...
نمیدونم چه حسیه بهش دارم چرا هرچقدرم بد باشه هرچقد بی وفا باشه ولی هنوزم دوسش دارم هنوزم اگه همه دنیارو بهم بدن با یه تاره موش عوض نمیکنم ...
نمیدونم چقدر باید صبر کنم تا دوباره اس بدی شاید تا ساله دیگه 14 خرداد ولی
منتظر میمونم ...
نظرات شما عزیزان: