یه چیزایی هست وقتی هست کاریش نمیشه کرد چون هست ...
وقتی تو نشستی کنارم دوست دارم دستاتو بگیرم اینا هست ...
دوست دارم بیام نزدیک تر دوست دارم بغلت کنم ...
اینا هم هست ...
تا کی تظاهر کنم تو فقط به چشم من شاگردمی ...
خوب این نیست
نظم جهان رو که نمیشه بهم زد ، قانون طبیعت اینو میگه که من دوست دارم بیام طرفت ...
اینا رو امشب واسه اولین بار بهش گفتم ...
گفتم که دوست دارم باشی که دوست دارم ...
فعلا که رفت واسه یک ماه شهرستان خونشون ...
از فردا دوباره روزای تکراری ...
امیدوارم رو قولت بمونی و برگردی ...
به قول سلطان :
با اینکه کوه دردم با اینکه غم زیاده همین که با تو باشم از سرمم زیاده
نظرات شما عزیزان: